من رفتم روضه ی دختر فامیل و برای اولین بار جایی غیر از دانشگاه و بین دختر ها و پسر ها حس سلبریتی بودن به من دست داد.استقبال خیلی عجیب و زیاد بود! دلیلی را می دانم..همان دلیلی که ما وبلاگ نویس ها را به هم نزدیک کرد. نوشتن. نوشتن از همه چیز و نوشتن بدون سانسورهای ذهنی و احساسی که البته در فضای اینستاگرام چندان هم معمول نیست. من از لحظه های عادی زندگی ام مینویسم و مردم در لحظه های عادی با هم همزاد پنداری دارند. لحظه های عادی چیزی بیشتر از "یه شب خوب با یه دوست خوب " و کجکی به دوربین نگاه کردن است. دختر فامیل دوست نوجوانی تا الان من است و من اسمش را گذاشتم خوب ترین سهیلای دنیا. با سهیلا سادات دنیای عجیبی داریم و باز هم داستان بامزه ای دارم از خوابهایی که درباره ی سادات بانوی مادرش در بارداری دیدم._قر و قاطی شد؟ _باز هم اینستاگرام.. نکنید این کار را . وقتی فرهنگ فامیل شما برداشت ندارد نیایید و کلمات خصوصی بین خود و همسرتان را منتشر نکنید.حریم خانه فقط چهار تا دیوار نیست.حریم معنوی و ازین حرفها.شاید باز هم در اینستاگرام عکس منتشر کنم.این به معنای
نویسنده :
بازدید : 6
تاريخ : جمعه
13 اسفند
1395 ساعت: 8:53