تلاش برای داشتن عنوان مطلب!

ساخت وبلاگ

امروز دوست دارم هی بنویسم و هی بنویسم.  صبح که بیدار شدم باران خوبی زده بود.هنوز هم ادامه دارد باران. ناهار محبوب حسین را گذاشتم زرشک پلو با مرغ . مهمانی دیشب نوزادک را خسته کرده.صبح یک ساعتی بیدار بود و الان غرق شده توی بالش و پتوی نرمش. حسین هم کنارم نشسته و با آبرنگش بازی میکند._از نقاشی خوشش نمی آید_ من هم مقاله ی استعاره ی شناختی را  از نورمگز دانلود کردم و دوصفحه اش را خواندم فقط . هی میخواهم بلند شوم و شکم بند ببندم پاهام سنگین است و راهم نمی برد.یعنی من اگر بگویم از دیروز چطور نماز میخوانم دلتان کباب می شود بعد ار هر رکعت انگار کوه جا به جا کردم و  وقتی بلند می شوم انگار یک وزنه بردار خسته باشم با وزنه ای دوبرابر توانم روی دوشم.

حرف دارم. خیلی حرف دارم. زنگ زدم به روح الله که وقت صبحانه خوردنش بود غر زدم به مهربانی جوابم را داد.احتمالا صبحانه اش خیلی خوشمزه بود. ولله با این صبحانه هاشان.

من وقت مشاور گرفتم ولی نرفتم.

دکتر جسم لازم دارم یا دکتر روح؟ یا اصلا هیچ کدام؟ مامانم آمد و لباس پوشیدم که بروم توی پارک موردعلاقه ام ورزش کنم. پارک برای تعمیرات بهاره تعطیل بود !!!!  بعضی وقتها شما میدانید حالتان کوک نیست و این دانستن شما  را به اضطراب می اندازد.الان از همان وقتهاست.

من بروم مقاله ام را تمام کنم. دارد به وضوح توی سر خودش می زند.

هواخوری...
ما را در سایت هواخوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7somerest4 بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 1:08