لذت آزار مخاطب

ساخت وبلاگ


من فاطمه خانم را معلق کردم. مرخص نه ها..فقط معلق.چون کاملا واضح بود که دارد من را استثمار میکند.پولش را مدتهاست که پیش پیش میگیرد بعد از زمانی که پولش را زودتر میگیرد کارش را بد انجام می دهد.هر بار تا می آید پولش با کارش برابر شود لاستیک ماشین شوهرش می ترکد یا بچه اش بغض می کند و تبلت میخواهد یا دختر پانزده ساله اش مو رنگ میکند و توی آرایشگاه گیر میکند یا یک ساعت جیغ میزند و مانتو میخواهد.همه ی اینها در ساعات نامناسب مثل ده شب اتفاق می افتد. بعد  اشک میریزد که فردا می آیم فرشت را می شورم یا فلان. فردا می آید و حرف می زند و حرف میزند و حرف می زند.بعد آدمی که روز اول همه کار بلد بوده کم کم همه کار یادش رفته و مانتوی یقه دانتل من را با آب داغ شسته و از دوطرف چلانده..با این همه این ها مشکل اساسی من با او نبود و من باید دنبال مشکل اصلی میگشتم.دیشب بیدار بودم و به این قضیه هم فکر کردم.بله.فاطمه خانم نظم من را به هم زده و سبک خودش را به خانه ی من تحمیل میکند.منظورم واضح نیست؟ کمد لباس بچه ها را آنطور میچیند که خودش میخواهد.وسایل آشپزخانه را جا به جا میکند.یا میبینم عکس عروسی ام را از کجا؟ پیدا کرده و به دیوار زده..یک روح تمامیت خواه هم دارد که خود و بچه های ننرش را لایق همه ی چیز های خوبی که مردم دارند میداند..دوچرخه ی دنده ای که توی راهرو گذاشتید..موبایل قبلی ..همون سفید و شیکه..این کفش آبیه یا اون مرواریدی..بعد بغض میکند که چرا دختر من مربی ورزش ندارد و هی دارد چاق می شود. این ها را از فقر میداند ولی نمی کند کمی فکر کند که بالاخره فرق یک نیمچه استاد دانشگاه با یک دختر نوزده ساله  را بفهمد_خودم هم با کلی فکر به این نتیجه رسیدم کاری به باطنمان ندارم_

 

فعلا معلقش کردم منتها خودم هم کاری نمی کنم. چهارنفری مثل خانواده ی آقای هاشمی داریم سعی میکنیم معاونت مفید داشته باشیم و به هم نریزیم  فقط _عجب جمله ی ایهام دار طوری شد_ بعد توی خانه ی مرتب اما جارو نخورده ام نشسته ام که قرار ست از شنبه طوفان تعویض در و پنجره داشته باشد و میبینم به این وضع خیلی خیلی راضی ام.

بله1: شوگر جانم مریض است فعلا

بله 2: شوهر جانم تنبل است قظعا

بله 3: نکته ی یادآوری ادامه ی مسابقه ی حیثیتی پنهانی : مادر جاری در مهمانی میم ش نشسته و اصرار میکند به من که دیگر بچه دارنشو! نهایتا یکی..بیشتر نه. من جوابش را ندادم. منتها بعد از یک روز فکر کردن فهمیدم چون جاری سه تا بچه دارد و بسش است !!!(: مادرش اصرار و اصرار که من دیگر بچه نیاورم بلکه فاطی خانم بازنده نشود یک وقت.

بله 4:تازگی ها خیلی راحت جواب مردم را نمی دهم.  کر شدن اختیاری پیشه کردم و این آزار مخاطب را دوست دارم.

هواخوری...
ما را در سایت هواخوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7somerest4 بازدید : 45 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 8:53